آیا ترامپ تسلیم جنگ طلبان نئوکان شده است؟

ترامپ اکنون دقیقا درحال حرکت درمسیر تشکیلات سیاست خارجی است. او صادقانه در حال به کار بستن دستور کار نئوکان هاست.دیگر آن ترامپ «صلح آور» را هیچ جا نمی توان پیدا کرد، در حالی که ترامپ، این «مرد دیوانه چاقو در دست» را همه جا می شود یافت. آیا به همین دلیل بود که مولر اجازه داد ترامپ از قلاب بگریزد؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی انقلاب نیوز،  چرا رابرت مولر تحقیقات مربوط به دخالت روسیه در انتخابات سال 2016 آمریکا را این گونه خاتمه داد؟ او می توانست کاری کند که این تحقیقات یک سال دیگر یا بیشتر کش پیدا کند و با این کار به شانس انتخاب مجدد ترامپ لطمه سنگینی وارد آورد. اما او این کار را نکرد. چرا؟

البته ما فرض را بر این می گیریم که هرگز هدف این تحقیقات پرده برداشتن از حقیقت نبوده است. چون اگر چنین بود مولر باید با جولیان آسانژ، کریگ موری و اعضای بازنشسته  اجتماع اطلاعاتی (ری مک گاورن، بیل بینی) مصاحبه می کرد؛ کسانی که نشان داده اند ایمیل های پودستا توسط یک نفر از داخل (و بر روی یک فلش مموری) به بیرون درز پیدا کرده نه اینکه توسط عوامل خارجی هک شده باشد. مولر  همچنین باید سرورهای ساختمان مرکزی کمیته ملی دمکرات ها را ضبط می کرد و تحقیقات قضایی لازم را در مورد آنها انجام می داد که هرگز این کار را نکرد. همچنین  باید علیه ماموران عالی رتبه ای در اف بی آی و وزارت دادگستری اعلام جرم می کرد که به شکل نابجایی احکام فیسا را با  پنهان کردن اطلاعات حساس از دادگاه فیسا به دست آوردند. او این کار را نیز انجام نداد. مولر هیچ یک این کارها را انجام نداد و همین به سادگی نشان می داد که گزارش نهایی او چیزی خواهد بود که بسیاری از مردم از همان ابتدا انتظار داشتند: یک سند سیاسی محض که حقایق را برای رسیدن به اهداف مورد نظر مولر تحریف می کند.
 اما برای درک اینکه این اهداف چه هستند باید مشخص کنیم که اهداف واقعی این تحقیقات چه بوده اند. این اهداف عبارت بودند از:
1) کمک به خرابکاری در دستور کار سیاسی ترامپ 2) ایجاد هاله ای از مشروعیت پیرامون انتخاب ترامپ 3) و جلوگیری از اجرای نقشه ترامپ در عادی سازی روابط با روسیه.
اهداف واقعی تحقیقات این ها بودند، به منظور تشکیل یک قوه چهارم برای حاکمیت (کنسول ویژه) که قدرت این را داشته باشد تا ترامپ را برای همیشه در حالت دفاعی نگه دارد و در عین حال رسانه ها او را یا یک همدست نادانسته در جاسوسی روسیه یا حتی بدتر از آن، یک خائن نشان دهند. هدف برکنار کردن او و حفظ فشارها بر او بود تا وقتی که بتوان برای استیضاح او زمینه چینی های لازم را کرد. مولر نقشی کلیدی در این مضحکه داشته است. انتصاب او اقتدار اخلاقی ترامپ را با گرداندن چماق اعلام جرم دور سرش تضعیف کرد. این گونه بود که یک فرد منصوب وزارت دادگستری که در طول عمرش هیچگاه سمتی دولتی نداشته، به قدرتمندترین مرد در واشنگتن تبدیل شد.
سئوال من خیلی ساده است: چرا مولر از اعمال این همه قدرتی که به او واگذار شده بود صرفنظر کرد؟
فکر می کنم بتوانم به این سئوال پاسخ دهم، اما اول باید کمی بیشتر سابقه کار را کند و کاو کنیم. به این نقل قول از دونالد ترامپ در زمان نامزدی اش در سال 2016 توجه کنید: «ما سیاست خارجی جدیدی را در پیش خواهیم گرفت که سرانجام از اشتباه های گذشته درس گرفته باشد...ما از اینکه در پی سرنگون کردن رژیم ها و کنار زدن دولت ها باشیم دست برخواهیم داشت...هدف ما ثبات است نه هرج و مرج، چرا که ما می خواهیم کشورمان (ایالات متحده) را بازسازی کنیم...ما با هر کشوری که تمایل داشته باشد در تلاش برای شکست دادن داعش و تروریسم اسلامی رادیکال به ما بپیوندند مشارکت خواهیم کرد...در تعاملات خود با دیگر کشورها هر جا که ممکن باشد ما به دنبال منافع مشترک خواهیم بود و به دنبال ایجاد دوران جدیدی از صلح، تفاهم و حسن نیت خواهیم بود.»
تصور کنید که تشکیلات سیاست خارجی از شنیدن این سخنان از دهان ترامپ چقدر باید به وحشت افتاده باشد. دیگر از جنگ با هدف تغییر رژیم کشورها خبری نخواهد بود؟ شوخی ات گرفته؟ این کار ماست: «تغییر رژیم برای ماست»، آن وقت این آدم تازه به دوران رسیده، این سلطان معاملات املاک نیویورکی وعده چرخشی 180 درجه ای و در مجموع حرکت به سمت مسیر دیگری را می دهد. یعنی دیگر کودتاهای بی ثبات کننده نداشته باشیم، مداخلات نظامی خونبار نداشته باشیم و به جای آن می خواهیم با کشورهایی چون روسیه و چین همکاری مشترک داشته باشیم تا ببینیم آیا می توانیم اختلافات منطقه ای را، جنگ با تروریسم را با یکدیگر حل کنیم یا نه؟ واقعا؟
همزمان که ترامپ وعده این دوران جدید «صلح، تفاهم و حسن نیت» را می داد، هیلاری کلینتون  درحال به صدا در آوردن غریو جنگ خود در هر فرصتی که گیر می آورد بود. در نقل قول زیر می بینید که چگونه هیلاری در زمان نامزدی اش می کوشد برای جلوگیری از مداخله روس ها در سوریه حمایت دیگران را جلب کند: «وضعیت در سوریه فاجعه بار است. و هر روزی که از این وضعیت می گذرد ما شاهد پیامدهای حاکمیت رژیم اسد در مشارکت با ایرانی ها بر روی زمین و روس ها در آسمان هستیم...وقتی که من وزیر امور خارجه بودم از یک منطقه پرواز ممنوع و مناطق امن حمایت کردم و امروز نیز حمایت می کنم.»
جالب است نه؟ در اینجا هیلاری، این دمکرات «لیبرال» برای ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در سوریه فشار می آورد، با اینکه رئیس ستاد مشترک ژنرال جوزف دانفورد به وضوح گفته بود که «همین حالا...برای ما آنکه ما بتوانیم تمام حریم هوایی سوریه را به کنترل خود درآوریم، لازم است که وارد جنگ مستقیم با سوریه و روسیه شویم.»
 به عبارت دیگر اگر هیلاری انتخاب شده بود، او کاملا این آمادگی را داشت که دکمه را فشار دهد و هر چه زودتر جنگ جهانی سوم را آغاز کند. آیا تعجبی دارد که چرا تشکیلات آنقدر شیفته او بود؟
هیلاری گفت: «ما باید با شرکا و متحدان خود در منطقه همکاری نزدیک تری داشته باشیم.» که یعنی او به طور کامل از تداوم استفاده از نیروهای نیابتی جهادی در جنگ علیه اسد حمایت می کرد: «به نظر من استفاده از نیروهای ویژه، استفاده از افراد توانمند و آموزشگران در عراق که اثرات مثبتی هم داشته، بسیار بیشتر در جهت منافع ماست و در نتیجه من از آنچه که دارد اتفاق می افتد حمایت می کنم.»
جنگ، جنگ و باز هم جنگ بیشتر، این است لب دکترین هیلاری. 
این رفتار بازگونه مانند بی پروای هیلاری بود که چپگرایان را به سمت اردوگاه ترامپ سوق داد، نه اینکه آنها باور داشته باشند ترامپ بیشتر از آنچه که نشان می داد- یک خودشیفته فاقد اصول با شهوتی پایان ناپذیر به قدرت - کاری انجام می دهد. اما آنها امید داشتند که این اظهارات کبوترگونه بتواند کشور را به حرکت درآورد و از یک نابودی هسته ای دور کند. این دست کم یک امیدواری بود، اما بعد همه چیز عوض شد. و بعد از آنکه همه چیز تغییر کرد، مولر گزارش خود را منتشر کرد که می گفت:«ترامپ اصلا گناهکار نیست!»
اما چه چیزی تغییر کرد؟
ترامپ بود که تغییر کرد.
فکرش را بکنید: در اواسط دسامبر 2018 ترامپ اعلام کرد که تمام سربازان آمریکایی حاضر در سوریه را ظرف 30 روز از این کشور خارج خواهد کرد. اما آمریکا به جای عقب نشینی نیروهای خود، صدها کامیون پر از تسلیحات را به خطوط مقدم ارسال کرده است. آمریکا همچنین تعداد نیروهای خود بر روی زمین را نیز افزایش داده است. شبه نظامیان کرد، نیروهای نیابتی آمریکا  در حال تثبیت خود در مرز سوریه و ترکیه هستند و آمریکا برای عمل به توافقات خود با ترکیه این متحد ناتو و نقشه راه منبج هیچ کاری نکرده است. آمریکا در حال خروج از سوریه نیست. واشنگتن در حال  تقویت خطوط دفاعی خود و آماده شدن برای حضور دراز مدت است. اما چرا؟ چرا ترامپ نظرش را تغییر داد و 180 درجه چرخش کرد؟
نظیر همین اتفاق در کره نیز رخ داد. برای مدتی به نظر می رسید که ترامپ در مورد  رسیدن به یک توافق و معامله با کیم جونگ اون جدی است. اما مدتی بعد از اولین نشست او شروع کرد به  زیر قول خود زدن. او هرگز به هیچ یک از تعهدات خود در قالب اعلامیه پان مون جون احترام نگذاشته و هرگز در قبال توقف تمام آزمایش های سلاح های اتمی و موشک های بالستیک کیم، عمل متقابلی انجام نداده است. ترامپ هیچ اقدامی در جهت «ایجاد یک رژیم صلح پایدار و با ثبات برای شبه جزیره کره» یا برای تقویت اعتماد بین دو رهبر انجام نداده است. سپس در نشست هانوی ترامپ با طرح مطالباتی که پیش از آن حتی حرف آنها نیز به میان نیامده بود به کیم پشت پا زد. به کیم گفته شد که کره شمالی باید تمام تسلیحات شیمیایی و بیولوژیک خود و نیز موشک های بالستسک و برنامه های تسلیحات اتمی اش را از بین ببرد تا در مقابل، آمریکا نیز گام های متقابلی بردارد. به عبارت دیگر ترامپ از کیم مطالبه کرده بود که به کلی و به شکلی برگشت ناپذیر خود را خلع سلاح کند، به این امید واهی که آمریکا در نهایت تحریم های خود را برخواهد داشت.
ترامپ این تقاضای نامعقول را کرد با علم به اینکه آنها هرگز این تقاضا را قبول نخواهند کرد. که هدف هم همین بود، چون تشکیلات سیاست خارجی خواهان یک معامله نبود. آنها خواهان تغییر رژیم هستند، آنها این را کاملا روشن کرده اند. اما آیا ترامپ قرار نبود تمام این وضعیت را تغییر دهد؟ آیا ترامپ نمی خواست «سیاست خارجی جدیدی را در پیش بگیرد که سرانجام از اشتباه های گذشته درس گرفته باشد؟»
بله، این وعده ای بود که ترامپ در مبارزات انتخاباتی اش داد. پس چه اتفاقی افتاد؟
نشانه های دیگری از تسلیم شدن ترامپ نیز وجود دارد: مثل تامین تسلیحات مرگبار برای ارتش اوکراین، یا عمل نکردن به ممنوعیت موشک های اتمی میان برد یا پیوستن به جنگ همراه با نسل کشی عربستان در یمن یا تهدید به سرنگون کردن دولت ونزوئلا یا دامن زدن به مشکلات در دریای جنوب چین. با هر چرخشی ترامپ به وعده خود مبنی بر زیر و رو کردن سنت ها و دست برداشتن از «سرنگون کردن رژیم ها و کنار زدن دولت ها» پشت پا زده است... با هر چرخشی ترامپ به صف بازهایی پیوسته است که زمانی از آنها انتقاد می کرد.
ترامپ اکنون دقیقا درحال حرکت  درمسیر تشکیلات سیاست خارجی است. در لیبی، در سودان، در سومالی، در ایران، در لبنان، او صادقانه در حال به کار بستن دستور کار نئوکان هاست.دیگر آن  ترامپ «صلح آور»  را هیچ جا نمی توان پیدا کرد، در حالی که ترامپ، این «مرد دیوانه چاقو در دست» را همه جا می شود یافت.
آیا به همین دلیل بود که مولر اجازه داد ترامپ از قلاب بگریزد؟ آیا این یک داد و ستد بوده، یک:«تو دستورهای سیاست خارجی ما را دنبال کن و ما هم کاری می کنیم که مولر شرش را کم کند؟»
نویسنده: مایک ویتنی (Mike Whitney) روزنامه نگار
منبع: yon.ir/go0xz


انتهای پیام/
http://enghelab-news.ir/2588
نظرات شما