زمستان آمدهاید، بهاری میروید
آخر اسفند که این الرجبیون را لبیک گویید، میلاد امیرالمومنین(ع) و لحظه تحویل سال، خدا مهمانتان می کند به خانهاش و چه خوش میزبانی است و چه خوب میهمانی؛ همگی زمستان می روید و بهاری برمی گردید.
هیاهوییست دیدنی، نخبگان دانشگاه علم و صنعت یک طرف، مادر و دخترها و پدر و پسرهایی که دعوت شدهاند به محفلی به این شیرینی یک طرف دیگر.
عده ای دوستانه آمدهاند، برخی هم تکپرند و میخواهند رندانه سال را در محفلی خدایی نو کنند.
با حسابی سرانگشتی عددشان به سیصد و اندی میرسد و چه نام آشناست این عدد برای اهلش.
وقت از نیمه شب گذشته است و هر کسی حرفی دارد و کاری. دختری تازه به سن تکلیف رسیده با مادرش آمده، صبورانه منتظر تحویل سال است و رضایت از این مکان و زمان در نگاهش موج میزند، آن طرف نرگس یازده ساله کنار هفت سین خاص مسجد ایستاده است به تماشا.
نوزادی در آغوش پدر، رها از هر دغدغهای خوابیده و در این میان گروهی خوش خوان و همصدا دعای تحویل سال را برای رجبیون میخوانند.
کمی مانده به آمدن رسمی بهار، هر کس توصیهای دارد و خیال خوشی. یکی قرآن میخواند، دیگری سجده شکرش را طولانی میکند تا سال تحویل شود، بعضی میگویند بیایید نماز خانم فاطمه زهرا(س) بخوانیم و بگوییم برایمان بیش از پیش مادری کنند و عدهای هم در پی عیدی گرفتن هستند و از حضرت فاطمه(س) برای میلاد امام علی(ع) مژدگانی میخواهند و آن را مرام عشق میدانند و بس.
اینجا تعدادی نماز شب میخوانند و بعضی نماز حاجت که سر بزنگاه خواستههایشان را جامه عمل بپوشانند و خاصهای جمع زیارت عاشورایی شورانگیز را نجوا میکنند و انگاری تا برات کربلا نگیرند آرام و قرار ندارند. اما دعای ثابت همگی بعد از تعجیل در فرج، بهبود شرایط معاش و روزمرگی مردم است و دعاگویان جمع امیدشان لحظهای از خدا قطع نمیشود.
در این میان گویی فرشتههای آمینگو آمدهاند پایین تا خود خود زمین که دعای همه را تک تک و جمعی به آسمان ببرند.
همه زمستان آمدهاند به خانه خدا و تا لحظه بهار شدنشان چیزی نمانده. ناراحت نیستند از اینکه کنار خانوادهشان نیستند که گویی نماینده اهل خانهشان هستند در بین رجبیون.
بالاخره ساعت یک و بیست و هشت دقیقه بامداد میرسد و سال نو میشود، فضای مسجد پر میشود از عطر صلوات بر محمد (ص) و آلش، که صد البته و عجل فرجهماش کامل و رساتر از همیشه به گوش میرسد.
دیگر نیمه شب نیست، همه چیز نوری است مجسم. آن ها که تا دیروز غریبهای بیش نبودند در پناه امن خانه خدا به آشناهایی دیرین تبدیل شده اند و تبریک، آغوش، آرزوی خوشحالی و خوشبختی نقل مجلس است.
میوه و شیرینی پخش میکنند بین معتکفین. اما انگاری همه دوست دارند کام بقیه را طوری دیگر شیرین کنند از بیسکوئیت و و شربت و شکلات گرفته تا خرما و میوه را به هم تعارف میکنند با چاشنی محبت! و البته که لبخند از صورتهایشان محو نشدنی است.
حال که سال نو شده یکی نفس عمیقی میکشد و میگوید همیشه دوست داشته سال تحویل سر سجاده باشد، آن یکی از سختی راضی کردن خانوادهاش برای نبودنش موقع سال تحویل میگوید که ناگاه تلفنش زنگ میخورد و خانوادهاش به او تبریک ویژه میگویند، گلایهای ندارند که هیچ، گویی غبطه میخورند به احوالش. بعضی خرسند از بودن در زمان و مکانی خاص میگویند شاید دیگر نتوانند چنین تقارنی از تحویل سال و ایام البیض را درک کنند.
پدر و پسرها و مادر و دخترها هم حال عجیبی دارند و بعضی خانوادگی آمدهاند تا تقارن خورشید و ماه را در این ایام خوش قدردان باشند.
تبریکها که تمام میشود دعای امیرالمومنین(ع) در مسجد کوفه شروع میشود و خیلیها با اشک شوق و حسرت توامان زمزمهاش میکنند و گویی آرزوی اعتکاف در آنجا برایشان دوباره جان میگیرد.
حال ساعتی از رفتن اسفند و آمدن فرودین گذشته و همچنان همگی در ماه رجب و خوشی بیانتهای مهمانیاش به سر میبرند، دعای عظم البلاء را دسته جمعی میخوانند، کسی چه میداند شاید امام زمانمان گوشهای ایستادهاند و با رضایت به لبیک گویان ندای اینالرجبیون نگاه میکنند، و چه چیز بهتر از اینکه زیر نگاه پر مهر امامان سال نو شروع شده و چه بهتر از اینکه امسال سال ظهورشان باشد گرچه عید واقعی لحظه ظهور است و بس.
انتهای پیام/
نظرات شما